نه شکستن نهال گناه است اما بعضی وقتا مجبوری بشکنی

غرور گرچه سخته .ولی میشه بشکنی

پیمانه و سبو هم میشکنه

شیشه انسانیت هم میشکنه

دل گرچه بعد شکستن درست نمیشه ولی اونم بشکنه 

اما.

عهد و پیمان.غرور و نهال نیست عهدی که بستم رو نمیشکنم

roman reignz

 

 


کریسمس مبارک ****

                           ♥

                          ♡♥

                        ♥♡♥

                       ♡♥♡♥

                     ♥♡♥♡♥

                    ♡♥♡♥♡♥

                  ♥♡♥♡♥♡♥

happy new year 2020

  《《《 ♡♡♡roman reignz♡♡♡》》》

((((((((((((((((((R&R))))))))))))))))))

 


نامه آخر من شروع دلتنگی هاست رفتنم حقیقت و آمدنم یک رویاست تن من خسته ز تنهایی و بازم تنهاست آخرین مسافر مانده دلش با دریاست زیر سایه بون نشسته تک و تنها دلشکسته باید این قصه تموم شه گر چه قلبش پره خون شه گاهی باید مثل قو شد با جدایی روبرو شد جاده ها آی جاده های بی عبور این منم مسافر یه راه دور این مسافر دلشکسته با غرور تشنه و خسته نداره دیگه شور آخرین نامه به دست باد میده اشک چشماش روی نامه چکیده ته این جاده به بنبست رسیده دیگه از نگار خود نا امیده جاده
ماهروی من. من و تو مثل جاده ای هستیم که به تمام راه ها پیوستیم. از من عبور میکنند میروند از تو عبور میکنند می آیند بین منو تو دیوار میکشند خط میکشند نقاش های بی حوصله چقد بد میکشند وقتی هوا گرفته دلش مه که میشود گاهی پرنده زیر قدمها لح که میشود خون پرنده روی دل من نقش میکند هرگام خسته خون دلم را پخش میکند آهنگها میگذرند از سرم چه زود دلتنگ میشوم به هر نغمه و سرود اینقدر فاصله سزای دلم نبود دنیز & رومن
ماهروی من . اینجا نام تمام کوچه ها دلتنگی است هیچ جنبنده ای عبور نمیکند. صداها تکراریست.صدای خرد شدن ثانیه های . صدای افتادن روی خاک و نفس های نصف و نیمه و گام های طولانی همراه با آه و ها. دلتنگی لبهایم را دوخته است. و چشمانم را با دستان کبودش بسته است. زمان .کودکی ام را ربوده است. و جوانی ام را تازیانه میزند . چهره ام را با دستان سیاهش به هر نقشی که میخواهد میکشد. ماهروی من.سوت بزن.وقت اضافه هم به پایان رسیده است من شکست
نامه ها را مینویسی پاره میکنی حرفی نمی زنی من تنها حالت را پرسیدم البته حق داری . آنقدر دلتنگی .آنقدر بیقراری.آنقدر عاشقی. نمیدانی کدام را عنوان کنی اینجا کرکره چشمانم باز بسته است. من تنها به خواب آمدنت میخوابم تو به زندگی می اندیشی من بدون تو زندگی ندارم .که بیندیشم. سوالاتم را بی جواب میگذاری سوالات بی جواب ras-L&raz-h
چه عذاب آور است .آنکه ادعا داره دوستم نداره. عاشق تر از من است.و مرا هر لحظه میپاید. نوشته هایم را بارها میخواند دلش تنگ تر از من است . میخواهد فراموشم کند. اما ساعتی طول نمی کشد دوباره حس دلتنگی میگیرد پنهانی اشک میریزد . deniz&roman
کجایی ماهروی من. ثانیه ها با دلتنگی تباه میشوند آخرین کام از قلیان را میگیرم دلم تنگ است کاش زودتر بمیرم نمیدونم نه این دلتنگی را نمیتوانم توصیف کنم شعری متولد نمیشود برای دلتنگی عمیق من دیگر شور غزل گفتن ندارم . حتی شعر نو هم نمیگم تنها با زبان ساده مینویسم.دلتنگم
من همانم که زعشق تو شده دیوانه روز و شب را به تو می اندیشم و تو مغرورانه.هیچ حرفی نداری با من و چه بی صبرانه .دل من باز هوادار تو هست دل من ویرانهآشنایان همه گشتند زمن بیگانه کاش دلتنگ شوی .سمت من باز گردی و لبت را بگذاری به لبم روی زیبای تو بوسمبوسه بر صورت غمگین من خسته زنی جانانه .وای ازین دلتنگی .وای ازین بی خوابی راستی.همچو من خسته تو هم بی تابی .وای ازین دلتنگی قلبهای سنگی را شکند دلتنگی تو به من دلتنگی؟؟؟ raz&ras
زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک! ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند. ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ . دو٬ . سه٬ . ! همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند. نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد. خيانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.
خیال تنها تسکین دلهای نا امید و بی امید است در واقعیت هرگز هرگز هرگز تو را در آغوش نمیتوانم داشته باشم اما از پنجره چشمانم نگاه کن .تو را مانند عروسک در آغوش دارم. تو در خیال هم حرفی با من نداری عروسک خیالی و من در خیال هم غرورم را میشکنم و با تو از عشق سخن میگویم .و تو بی آنکه بخندی و بدانی و بمانی و نشینی پرده خیال را کنار میزنی از من دور میشوی .
تنها بودم تو از پشت غبار ها رسیدی لبخند زدم شاید کنارم بمونی تو نگاهم را نفهمیدی. اشک ریختم احساسم را درک نکردی تو از من چه آسان گذشتی. من مانند مترسکی مات و مبهوت ماندم قدمی بر نمیدارمحتی اگر شعله به دامانم افتد زمان راه نمیرود جاده سوت و کور مانده است غبار چهره ام را پوشانده است با تلنگری فرو میریزد اشک از چشمان هیپنو تیزم شده هشیارم نکن.من تنها از تو تصویری دارم که تمام دنیای من است بگذار آهسته تر فرو ریزد آخرین قطره های
زمان چه ها که نمیکند. چهره ها عوض میشوند افکارها عوض میشوند مسیرها عوض میشوند انسانها عوض میشوند خوب ها عوض میشوند عوضی ها عوض میشوند زمان چه ها که نمیکند نقابها به مرور زمان پوسیده میشوند و چهره واقعی را عیان میکند میوه های کال و نارس رسیده میشوند و میپوسند زمان زبانها را عوض میکند زمان نشان دهنده معرفت انسانهاست نه زبان . برای همه شما عزیزان آرزوی خوشبختی و سلامتی دارم فراموش نکنید تنها
گفتم چگونه بی تو شبم را سحر کنم گفتا ببند دیده و حس کن کنارتم گفتم چگونه بی تو زغمها گذر کنم گفتا بخواب مگر ببینی که یارتم بستم دو دیده تا که ببینم وفای او در خواب هم قلب ضعیفم شکست و رفت deniz.
چقدر خیال پوچ کردم . آخ از دست دل دیوانه .چه با من که نکردی ای دل دلا بس کن دگر دیوانگی بس مجو مهر و وفا دیگراز این پس به تنهایی بساز و داد من رس دل دیوانه ای مجنون بی کس چرا باور نداری مرده ای تو مرا تا پای مردن برده ای تو دل دیوانه ای افسرده و کور نجو عشق از دل سر سخت مغرور بشویندت تو را با صدر و کافور الهی جای تو باشد ته گور غرورم را شکستی آه ای دل نصیبم غم شد از افکار باطل چه شبها تا سحر بیدار ماندی دمادم نام او را یار خواندی زچشمانم هزاران خون

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خوشمزه ترین مزه ها فروشگاه کتاب امیر تپل خانم closed معرفی کالا jamila چــــــــــــــــــــرت و پـــــــــــــــــــــــــــــرت گل سنگ مجله ی گردشگری کی سفر ارزان کده